درمسیرش هرچه نازیباست آن تدبیرماست
زندگی آن روانی است روان میگذرد...
آنچه تقدوتوست همان میگذرد
سکوت رانوازش میدهند
وجای خالی آدم های شب نشین را
بانگاهی معصوم پرمی کند
برای یک بارپریدن هزارهزاربارفروافتادم
هیچ وقت رازت روبه کسی نگو.وقتی خودت نمیتونی حفظش کنی
چطورانتظارداری کسی دیگه ای برات رازنگه داره
هیچ انسانی دوست نداردبمیرد اماهمه ی آن هادوست دارندبه بهشت
بروند...اماای انسانها...برای رفتن به بهشت...اول بایدمرد
مثل آسمانی که امشب می بارد
واینک باران...
برلب پنجره ی احساسم می نشیند
وچشمانم رانوازش میدهد
تاشایدازلحظه های دلتنگی یادکنم
کهنه فروش دادمیزد
اسباب کهنه می خریم
چراغ شکسته می خریم
بی اختیاردادزدم
کهنه فروش قلب شکسته می خری
نگاه اولت:
نگاه اولت:درمن اثرکرد
نگاه دومت:عاشق ترم کرد
نگاه سومت:دیوانه ام کرد
نگاه چهارمت:خاکسترم کرد
الاتو...
من نام کسی رانخواندم الاتو
باهیچ کس نماندم الاتو
عیدآمدخانه تکانی کردم الاتو
ازدل همه راتکاندم الاتو
اگرباهات نیستم...
اگرباهات نیستم برات که هستم
اگرچشات نیستم نگاهت که هستم
اگه خودت نیستم اعظات که هستم
اگریادت کنم دیوانه می شوم
فراموشت کنم بیگانه می شوم اگرترکت کنم می میرم ازغم فراموشت کنم می پاشم ازهم
هوای عشق شده کی میای
هزاران هفته ردشده کی میای
به جرم این هفته چشم انتظاری دلم حبس ابرشده کی میای
درجوانی غصه خوردم هیچ کس یادم نکرد
درقفص ماندم صیادآزادم نکرد
آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم 
نکرد
